جدر این حین که منو لیسا داشتیم صحبت میکردم 

میون اومد

-سلام صبحتون بخیر 

-سلام صبح تو هم بخیر

دستشو دور گردن لیسا حلقه کرد و گفت 

- اونی اصلا استرس نگیریا کلاسا خیلی اسونن البته پایه اش

- تو اینجوری بدتر بهش استرس وارد میکنی

بعدش زد زیر خنده 

لیسا که خنده اش تقریبا تموم شده بود گفت 

جنی و جینی اومدن

میونم گفت 

- کجان

- اونجان دارن میان اینور 

جنی و جینی هم بالاخره اومدن

جنی گفت 

- سلام صبح همگی بخیر 

جینی هم پشت سرش همین حرفو زد

جنی رو کرد به من و گفت

- اونی انگار خیلی سرحالی

لیسا گفت 

- اونی فعلا تو حال خودش نیست و مثل همیشه یه لبخند دندون نما زد

جنی گفت 

- دیگه بریم کلاسا شروع دارن میشن 

- باشه 

وارد یه اتاق نسبتا بزرگ شدیم 

زنی به سمتمون اومد روش میومد 26، 27 سالیش باشه

گفت - سلام دخترا صبحتون بخیر

جنی و میون در جوابش یه سلام صبح بخیر و اینجور چیزا دادن 

زن اومد سمتمون و گفت 

- کارآموز جدید کیه ؟

به زور جلو خندمو گرفته بودم

ما فقط چهار پنج نفر بودیم 

یعنی من به این گنده ای رو ندیده 

سعی کردم عادی باشم و در جواب به اون زن که داشت سؤال می پرسید گفتم

- سلام من کیم جیسو هستم کارآموز جدید 

- سلام جیسو خوشحالم که دیدمت امید وارم بتونی با بقیه کنار بیای 

- میشه بگین اسمتون چیه ؟